ماجراهای کلاردشتی(قسمت چهل و هفتم)

پنج شنبه, 20 مرداد 1401 ساعت 18:02 نوشته شده توسط  علی ملک پور اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 

کلاس؛ مشارکت و خلاقیّت؛

روش تدریس من معمولاً شروع بحثی کوتاه ولی مرتبط با هر درس از یک منظر غیردرسی است. روشی که تا آخر حرفه‌ي معلّمی‌ام ادامه داده‌ام. من با یک ایده با مسئله‌ای که خودم یا دانشجویان مطرح می‌کنند، شروعی غیردرسی را در پیش می‌گیرم. این مقدمه حتماً موضوعی عمومی و غیرشخصی است ولی ممکن است یک مسئله اجتماعی یا سیاسی یا زیست‌محیطی یا فلسفی باشد.

خودم نیز بدون چنین مقدمه‌ای آمادگی فکری و کلامی برای درس و موضوع اصلی ندارم. در این بحث حتماً دانشجویان را مشارکت می‌دهم. این بحث تا ۱۵ دقیقه به طول می‌انجامد. من عقیده دارم این شیوه‌ي شروع و تدریس، بخشی از ضرورت توجه به امر "پرورش" در مباحث "آموزش" است‌.

کارکرد این بحث از جانب من، کسب نوعی آمادگی برای بحث اصلی و درسی آن روز است و از جانب دانشجویان نیز این خاصيت را دارد که نوعی جوّ اعتماد و همدلی را بین مستمع و صاحب‌سخن پدید ‌آورد که تا آخر کلاس پابرجاست. تجربه فردی من این شیوه را تأیید می‌کند و بازخوردهای منفی در این مورد نداشته است.

در مباحث درسی نیز به دانشجویان اطمینان می‌دهم که در این درس‌ها با چالشی غیرقابل پيش‌بيني و اضطراب‌آور مواجه نخواهند شد. یادآور می‌شوم که (به قول دكتر حسين عظيمي) علم آسان است ولی جهل پیچیده است. علم چون اصول و روش‌های تعریف شده و روشنی دارد، بنابراین فراگیری آن در کلاس و در زندگی چندان دشوار نیست. پس با اندکی تمرکز و علاقه‌مندی می‌توان آن را به درستی و به آسانی فرا گرفت. هدف، یادگیری است و امتحان و نمره تنها ابزارهایی نه چندان دقیق برای سنجش و ارزیابی میزان یادگیری به شمار می‌روند.

محتوای بحث‌های من آمیزه‌ای چندوجهی از دانش محض تا شواهد تجربی، تا ادبیات و حتي طنز و جملگی با تأکید بر جلب مشارکت و مداخله مخاطبان است. من به آراء و نظرات مخاطبانم در کلاس اهمیت می‌دهم و عقیده دارم که با فراهم‌سازی بستر لازم برای مشارکت دانشجویان، ترس آنها از اظهارنظر و انتقاد و ابراز وجود از بین خواهد رفت. من آنها را درک می‌کنم و می‌دانم که آنها از جامعه‌ای برخاسته‌اند که یک سخن گاه بیش از آنچه که بايد، گران پنداشته می‌شود، آنها در این فرهنگ و مناسبات رشد یافته‌اند و در آموزش و پرورش و دانشگاه نیز آموزه‌های آزادی عقیده و بیان کمتر تعلیم داده می‌شود. آنها آموخته‌اند که همیشه شنونده باشند و گوش کنند، از پدر و مادر، از مدیر مدرسه، از صدا و سیما، از رهبران محلی و منطقه‌ای، از نماینده و وزیر و وکیل و رئیس و...!! من این رسم کهن را برای شکوفایی انسان‌ها ناكارآمد می‌دانم. دانشجویان و همه‌ي شهروندان باید بتوانند آنچه از كاستي و ناراستي در گفتار و رفتار گویندگان در عرصه اجتماع و تعلیم و تربیت و فرهنگ می‌شنوند و می‌بینند، با صدای بلند بگویند، بی‌آنکه بیمی به خود راه دهند. آنها تنها در این شرایط به طور واقعی و انسانی رشد می‌كنند و می‌بالند.

در کلاس‌هایم این آزادی عقیده و بیان را به حداکثر برای دانشجویان قائل هستم. به آنها اطمینان خاطر می‌دهم که با مسئولیت من هر سخن صواب- و حتی ناصواب- را اگر لازم تشخیص می‌دهند، بیان کنند، کسی متعرض ایشان نخواهد شد. هدفم این است که آنها در نقطه‌ای از زمان و مکان، تجربه آزادی حداکثری را داشته باشند تا بعدها من و آنها دریابیم که آزادی تنها روشی است که هیچ فساد و كژتابی به بار نمی‌آورد؛ هیچ پیامد ناخوشایندی ندارد و هیچ خطر واقعی برای گوینده و شنونده سخن آزاد - لااقل در مقیاس این کلاس‌ها - در پی ندارد.

کلاس‌هايم را نمونه‌ي یک اجتماع کوچک و موقت مدنی با ارزش‌های انسانی برابر و مبرا از تمایزات قومی و جنسیتی و عقیدتی می‌دانم که برای معلّمی چون من تجربه مکرر پیاده‌سازی و تمرین مداوم این ایده بسیار اساسی و آموزنده است.

گاه پیش آمده که در درس‌هاي جامعه‌شناسي كه با دانشجویان رشته‌های دیگر دارم، تحت تأثیر کلاس‌ها و بحث‌هایی که باهم انجام می‌دهیم، به رشته علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی سخت علاقه‌مند می‌شوند و تمایل به تغییر رشته و یا تعقیب این رشته در مقاطع بالاتر را جویا می‌شوند. من از مشاهده‌ي این شوق و نشاط مخاطبان سخت خوشحال و شکرگزار مي‌شوم.

 

ادامه دارد...

 

✍️برگرفته از کتاب " روزگار  من" نوشته علی ملک پور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با شماره استاندارد بین المللی کتاب( شابک: ۲-۹۴-۸۵۸۱-۹۶۴-۹۷۸ ) انتشارات کارآفرینان ( تهران)

 

خواندن 447 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
کد: 1149