کلاردشت؛ سوگنامه ی مدیریتی که گم شد

دوشنبه, 27 اسفند 1403 ساعت 19:49 نوشته شده توسط  محمد شاه بهرامی اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 

شهردار و شورای محترم شهر کلاردشت!
آیا این تصویری است که برای شهرتان متصور بودید؟
خیابانهایی که چاله هایش، همچون پوستینی پاره، قامت شهر را خم کرده اند؟
آسفالتهای بی کیفیتت که با نخستین باران، رُخ نمایی میکنند و جای خود را به گِل میدهند؟
زباله های انباشته، که مثل زخمی چرکین، هر رهگذنی را می آزارد؟
کلاردشت را چه شد؟ شهری که میتوانست نگین درخشان شمال باشد، امروز در زیر بارِ بی‌تدبیری، خفه میشود!

هر چاله، پرسشی است از تو: کجایند طرحهای توسعه ای؟ کجاست برنامه ریزی؟
آسفالتهای کوچه و خیابانهایت ، روایتگر بی مهریِ دستانی هستند که حتی نمیتوانند مرهمی بر زخمهای کهن شهر باشند.
زباله‌ها، نشانِ بیتفاوتیِ مدیریتی است که چشم بر فریاد مردم بسته است.
مبلمان شهری؟ گویا این واژه در قاموس تو جایی ندارد؛ حتا یک نیمکت نیست تا مردم خستگیِ این همه بینظمی را بر دوشش بگذارند.

کلاردشت امروز، آینه ایست از عملکرد شما:
شهری که بوی گِل و زباله هایش، جای عطر بهار و شکوفه درختان جنگلهایش را گرفته؛ کوچه و
جاده هایش پر از دست اندازِ بی توجهی، و آسمانش پر از سکوتِ پاسخگو نبودن!
مردم، میپرسند: آیا شهرداری وجود دارد؟ یا تنها نامی ست بی پشتوانه؟

آقایان محترم!
با این سیمای شهر انگار کلاردشت نفسهای آخرش را میکشد.
آیا وقت آن نرسیده که چشمانتان را به این ویرانی باز کنید؟
یا میخواهید نامتان در تاریخ این شهر، با عنوان «مدیرانی که خشت خامِ بیتفاوتی چیدند» ثبت شود؟

پ.ن:
«کلاردشت میمیرد و تقصیر را باران نمی برد... تقصیر از دستانی است که باید سازنده باشند، ولی خاکسترِ ناتوانی می‌باشند.»

خواندن 36 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
کد: 1229