ماجراهای کلاردشتی (قسمت چهل و چهارم )

پنج شنبه, 22 ارديبهشت 1401 ساعت 16:22 نوشته شده توسط  علی ملک پور اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 

محدودیت بیشتر؛

از اواخر بهار سال 1380 من دچار نوعی عارضه‌ي چشمی در چشم راست خود شدم؛ یعنی همان چشمی که به نسبت دید بهتری داشت. این عارضه‌ی نوظهور به تدریج دید مرا کاهش می‌داد. وقتی موضوع را با چشم پزشکم دکتر تورک گشتاسبی در میان گذاشتم او گفت که در شرف ابتلا به فشار چشم بالا و بیماری چشمی به شدّت آسیب‌زننده گلوکوم یا آب‌سیاه هستم. مرا به متخصص دیگری معرفی کرد. دکتر کورس نوری‌ مهدوی، پزشک جوان و توانمندی که بسیار مهربان و نوع‌دوست بود. او به من گفت كه کمی برای عمل آب‌سیاه دیر مراجعه کردم و بخش مهمی از همان دید کم همیشگی‌ام نیز در اثر این بیماری از بین رفته است. با این حال گفت که عمل جراحی چشم، لازم است ولي برای بازگشت دید از دست رفته‌ي تو فایده‌ای ندارد و فقط دید باقیمانده (یک‌دهم) چشم راست تو را ثابت نگه می‌دارد و ضمناً تجربه این عمل گلوکوم برای عمل جراحی احتمالي چشم دیگر تو در آینده، برای پزشک معالج یا جراح بعدي مفید خواهد بود. من البته به موقع به چشم‌پزشک مراجعه کرده بودم ولی آقای دکتر "ن.ا" مرا از ریسک بالای عمل جراحی ترساند و ضمن مطالبه‌ي رقمی بسیار بالا گفت که احتمال بسیار کمی وجود دارد که این عمل اصلاً فایده‌ای داشته باشد و شما این چشم خود را از دست خواهی داد. این پیش‌بینی او مرا کمی دلسرد کرد و من آماده‌ي جراحی نبودم زیرا دید من هنوز به نسبت خوب بود و تشويش او در من نوعی مقاومت براي جراحي ایجاد ‌کرد.

بالاخره در روز جمعه 20 مردادماه سال 1380 در بیمارستان حضرت رسول تهران، عمل جراحی چشم راستم انجام شد. دکتر كورس نوری ‌مهدوی گفته بود: من اعمال جراحی از این نوع را معمولاً به دانشجویانم می‌سپارم ولی در مورد شما امروز جمعه خودم برای جراحی حاضر شدم تا به تو (ملک‌پور) بگویم که هر صدم درصد از دید چشم تو برایم بسیار مهم است، زیرا تو با چشم‌هايت نوعی سیستم و الگوی "بهره‌وری" را در زندگی‌دنبال کردی، یعنی با حداقل امکانات، حداکثر همت، تلاش و نتیجه را به بار آوردی، درس خواندی، کار علمی و کارشناسی می‌کنی، مقاله و کتاب می‌نویسی و... و این همه کار و امید و ایمان، آن هم با محدودیتی این چنین!!

دكتر به من می‌گفت: "من در جمع مراجعان و بیمارانم افرادی را دارم که وقتی که به آنها گفته می‌شود دید شما 5/2صدم کاهش يافته یا تفاوت دید با چشم دیگر دارد، آنها افسرده و ناامید می‌شوند و گاه گریه می کنند. حال آنکه این نسبت از نظر چشم‌پزشکی اهمیت چندانی ندارد. ولی تو همواره امیدوار و فعّال بودی و ابتکار عمل را به رغم محدوديت و این چالش‌ها از دست نداده‌ای!!

من البته خود را مصداق قضاوت و صفاتی که او برمی‌شمرد نمی‌دانستم، ولی در هر حال او با افراد بیشماری با بیماری‌های چشمی مهم و غیرمهم سروکار داشت و من نمی‌توانستم چیزی بر نظرات او اضافه یا کم کنم. من پس از یک روز بستری از بیمارستان مرخص شدم و بعد از یک ماه استراحت پزشکی مجدداً در محل کارم در سازمان تأمین اجتماعی مركز حاضر شدم.

هر چند کم‌بینایی‌ از ابتدا برایم محدودیت ایجاد می‌کرد ولی بیماری اخیر و تبعات آن ضعف دیدم را تشدید کرد و بخش مهمی از ارتباطات و تعاملات روزمره‌ي مرا مختل کرد. کسانی که احتمالاً این نکته را نمی‌دانند تصور می‌کنند که من مهارت لازم را در ارتباطات مؤثر میان‌فردی ندارم و یا احیاناً دچار نوعی نخوت و نامهربانی هستم! حال‌آنکه این‌به‌همان‌ضعف ديد و محدودیتی که ذکر آن‌رفت، مربوط می‌شود و نه ‌چیز دیگر.

 

سازمانی جدید و تجربه‌ای دیگر!؛

پس از چندی برای پذیرش پست معاونت آموزش و تحقیقات سازمان صنایع دستی ایران، از طرف آقای مهندس "یدالله طاهرنژاد" دعوت به همکاری شدم. من با انگیزه پیشنهاد ایشان را قبول کردم.

آقای طاهرنژاد معاون وزیر صنایع وقت (اسحاق جهانگیری) و رییس سازمان صنایع دستی ایران بود. او مدیری شجاع و با شبکه‌ای گسترده از ارتباطات بود. او قبلاً یک دوره، نماینده‌ي شهرهای چالوس و نوشهر در مجلس شورای اسلامی بود.

این موقعیت جدید هم فرصتی فراهم آورد تا با حوزه‌ي جدیدی از اقتصاد و فرهنگ ایران یعنی صنایع ‌دستی آشنا شوم. به استان‌ها و شهرهای مختلف سفر کردم و از نزدیک با مسائل، چالش‌ها و ظرفیت‌های این هنر- صنعت بومی ایران - آشنا شدم. همچنین بیش از پیش دریافتم که این اقتصاد نفتی، فرهنگ ما را نیز "نفتی" کرد؛ یعنی اساساً در چشم و دل مسئولان، این صنایع و هنرها و میراث گرانبهای تاریخی و ملی ما جایگاه شایسته‌اي ندارد. اصولاً نیازی به خلاقیّت و کارآفرینی نیست، زیرا اقتصاد به نفت متکی است و همه‌ي مشکلات و عدم خلاقیّت‌ها و سوءمدیریت‌ها با فروش و تزریق پول نفت جبران می‌شود. در حالی که اگر همین صنایع‌دستی حمایت و تقویت شود، اقتصاد ملی کشوری را تأمین و تدارک می‌کند.

 

ادامه دارد...

خواندن 479 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
کد: 1138