در محضر بزرگان؛
در دوره دکترا آقای دکتر غلامعباس توسلی مدیر گروه تخصصي جامعهشناسي بود. او مشهورتر از آن است که دانشجویی مثل من در خصوص وی قلمفرسایی کند. وقار و ابهت شخصیت ایشان همه استادان و دانشجویان را سخت تحت تأثیر قرار میداد. او پیشکسوت و در شمار نسل اول جامعهشناسان و از پیشگامان رشته علوم اجتماعی در ایران است. کلاسهای درس نقد نظریههای جامعهشناسی نگاه ما را تعمق میبخشید و رویکردهای جدید در این حوزه را به خوبی فرا میگرفتیم.
علوم اجتماعی و بهویژه جامعهشناسی در ایران ، تکوین و بقای خود را تا حد زیادی مرهون دکتر توسلی است. در جریان انقلاب فرهنگي در ایران در اوایل دهه ۶۰ اگر نبود همت و پایمردیهای او، این رشته در معرض انفعال و بلکه انحلال بود. او توانست از جامعهشناسی دفاع کند و با دفاع خوب تثبیت رشته با همین نام و محتوا را تضمین کند. ما اکنون میراثدار همان تلاشها و ممارستهای عالمانه و صادقانه او هستیم.
دکتر توسلی یک مرجع علمالاجتماع در ایران است. او نه تنها در قلمرو آموزش و پژوهشهای جامعهشناختی یک صاحبنظر تمامعیار ملی و بینالمللی است، بلکه به مثابه یک شخصیت سیاسی و مذهبی از شهرت فراوانی برخوردار است. اشتهار دکتر توسلی در عرصهي مبارزات مدنی، همراهی با انقلاب در سال ۱۳۵۷ و نقد و نظر در مسایل مهم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، کمتر از شهرت و وجههي علمی و دانشگاهی او نیست. این ویژگی دوگانه بر وزن و اعتبار دکتر در حوزه علوم اجتماعی میافزاید. او در قلمرو تألیف و تدریس جامعهشناسی یک استاد مسلّم و پیشرو است و در عین حال به عنوان یک چهرهي فعال اجتماعی و سیاسی و عضو سرشناس "نهضت آزادی ایران" است؛گویی جامعهشناسی را در عمل و در مناسبات جامعهي ایران نیز تعلیم میدهد. این امر بر ارزش کار و میراث دکتر توسلی در علوم اجتماعی و جامعهشناسی میافزاید و مسئولیت میراثداری دانشجویان و شاگردان عام و خاص او را نیز دوچندان میکند.
صرفنظر از کیفیت کار علمی و پژوهشی، شاگردانی که توسط دکتر توسلی پرورش یافتهاند، میتوانند تنها به واسطه شاگردی او نیز تا آخر عمر به خود ببالند، زیرا این خود اعتبار و افتخاری بزرگ است.
در دورهي دکترای جامعهشناسی در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در آن سالها، شماری دیگر از اساتید تراز اول این رشته نیز به تدریس و تعلیم ما دانشجویان اشتغال داشتند. از جمله دکتر حسن سرایی، دکتر سیفالله سیفاللهی، دکتر علیرضا کلدی، استاد علی مدنی و بالاخره یکی از مشهورترین استادان من مرحوم دکتر حسین عظیمی بود.
مرحوم دکتر حسین عظیمی در سالهای تحصیل در دوره دکترای جامعهشناسی ما را به سرپنجه علم و حکمت بیبدیل خود نواخت. مردی که توسعه ایران با نام او در یک مدار است. دکتر عظیمی هم در دانشگاه و هم بیرون از دانشگاه آنقدر عظیم و عزیز بود که شخصیتش گویی محل تلاقی دو دریای علم و عرفان بود.
روزی در یکی از جلسات کلاس درس جامعهشناسی توسعه در آن مقطع، از دکتر عظیمی پرسیدم که چرا شما در بحث از مدارهای توسعهنیافتگی در اقتصاد ایران، در فصلی مهم از آن کتاب خود، به اهمیت و جایگاه فرهنگ و مناسبات فرهنگی پرداختید، گویی خواننده میپندارد این کتاب در خصوص فرهنگ توسعه نگاشته شده است؟
پاسخ دکتر این بود که در اقتصاد و جامعهي ایران، نهایتاً فرهنگ، شالودهي تحولات در عرصه توسعه و توسعهنیافتگی است و همه امور به نوعی به فرهنگ ما بر میگردد. این امر مهم، یک اقتصاددان را به تحلیل تأثیر فرهنگ حتّی در نابترین مباحث اقتصاد و توسعه سوق میدهد.
من از این پاسخ دکتر عظیمی به ادراک جدیدی از اهمیّت مباحث و رشتههایی چون جامعهشناسی و فرهنگشناسی در توسعه جامعهایران دست یافتم که هرگز از یاد نخواهم برد.
بهترین قدرشناسی در باب شخصیت دکتر حسین عظیمی از سوی دانشجویی چون من این است که درباره او سخنی بیش از این نگویم تا مبادا از قدر او بکاهم.
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب " روزگار من" نوشته علی ملک پور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با شماره استاندارد بین المللی کتاب( شابک: ۲-۹۴-۸۵۸۱-۹۶۴-۹۷۸ ) انتشارات کارآفرینان ( تهران)