ماجراهای کلاردشتی(قسمت شانزدهم)

سه شنبه, 18 آبان 1400 ساعت 17:41 نوشته شده توسط  علی ملک پور اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 

صدای پای انقلاب

 

 

اواسط آبان‌ماه 1357 بود. اخبار تظاهرات و اعتصاب‌ها همه جا پيچيده بود. كلاردشت هم كم‌كم تحت تأثير قرار گرفت. ادارات و مدارس رو به تعطيلي و اعتصاب مي‌رفت. دبيرستان و كلاس‌هاي ما هم به اعتصاب و تعطيلي كشانده شد. ما نيز از خدا خواسته با تعطيلي بادآورده و پياپي مواجه شديم و راه خانه و كوه و جنگل را در پيش گرفتيم و به جز درس مشغول هر كار ديگري شديم.

صداي پاي انقلاب ‌اسلامي 1357روز به روز رساتر و شديدتر شنيده مي‌شد و هيچ كس از آينده خبر نداشت، حالا ديگر در چالوس هم تظاهرات بزرگ و مكرر برگزار مي‌شد. خبر رسيد كه "آقاي احمد ايكاني" رئيس بانك صادرات شعبة كلاردشت در جريان تظاهرات چالوس بر اثر تيراندازي كشته شد. وحشت و هيجان و بيم و اميد همه جا را فرا گرفت و كم‌كم فكر برپايي تظاهرات در كلاردشت هم جرقه زد.

يك روز، شماري از مردم كه من هم در ميانشان بودم با راه‌پيمايي مسالمت‌آميز از وَلوال به طرف حسن‌كيف و از آنجا به لاهو رفتيم. اهالي محله‌هاي ديگر هم ملحق شدند. موقع برگشت در جاده بين لاهو و حسن‌كيف با نيروهاي پاسگاه ژاندارمري كلاردشت مواجه شديم. تظاهركنندگان حدود صد نفر بودند. سربازان تفنگ به دست به اتفاق رئيس پاسگاه راه را بستند. به فرمان رئيس پاسگاه نيم‌خيز و به حالت تهاجمي تفنگ‌ها را به سمت تظاهركنندگان گرفتند و چند تير هوايي شليك كردند. جمعيت كه براي اولين بار با چنين صحنه‌اي در كلاردشت مواجه شده بودند در زمين‌هاي اطراف پراكنده شدند و از راه و بيراهه به خانه‌هايشان برگشتند.

در آن ماه‌هاي آشوب و التهاب، سوخت‌رساني به كلاردشت مختل شد. هر چند زمستان نسبتاً ملايم و آفتابي بود ولي در شرايط كمبود سوخت اهالي شهر و روستاهاي اطراف به جنگل‌ها هجوم آوردند و به قطع لجام‌گسيخته درختان مبادرت مي‌كردند.

فشار انقلاب بيش از هر جاي ديگر بر محيط زيست و جنگل كلاردشت محسوس بود. درختان هم به بهانه هيزم و سوخت و هم براي مصارف صنعتي و كارگاهي بي‌رحمانه قلع و قمع ‌شدند و اگر انقلاب طولاني‌تر مي‌شد جنگل به كلي از بين مي‌رفت.

انقلاب در شرايطي خاص راه‌حل اجتناب‌ناپذير مسايل اجتماعي و سياسي است، ولي بي‌شك پرهزينه‌ترين راه‌حل نيز هست و از اين روست كه از نظر دانشمندان علم سياست و جامعه‌شناسي، اصلاحات به جاي انقلاب توصيه مي‌شود زيرا تغيير تدريجي نظم سابق به نظم نوين عاقلانه‌تر است. من خود شاهد فروپاشي نظم و نظام سابق و عدم استقرار و شكل‌گيري نظم جديد در فرايند انقلاب و در مقياس محلي در زادگاهم بودم و اين تجربة زيسته من است.

روزهاي التهاب و انقلاب يكي پس از ديگري سپري مي‌شد، اين رويداد سراسري و بي‌سابقه مردمان را دچار دگرگوني كرد. خانواده‌ها يك‌دست نبودند. افرادي طرفدار نظم سابق و نظام شاهنشاهي شدند و در همان خانواده فرد يا افرادي نيز طرفدار انقلاب و نظمي جديد. علاوه بر تفاوت ديدگاه‌ها در درون يك خانواده در جامعه نيز نوعي دودستگي - كه در شرايط انقلابي طبيعي است - پديدار شد. برخي گروه‌ها و محلات و روستاها از نظام سابق هواداري مي‌كردند و ديگران از انقلاب اسلامي و تحركات جديد سياسي سخت جانبداري نشان مي‌دادند.

طرفداران سلطنت به پيروي از سلطنت‌طلبان شهرهاي ديگر و با حمايت دولت مركزي تظاهرات مي‌كردند و شعارهايي به نفع شاه و بختيار - آخرين نخست‌وزير رژيم سلطنتي - مي‌دادند و روزي ديگر هواداران انقلاب و نهضتي كه رو به گسترش نهاده بود، تظاهرات مي‌كردند.

آن روزها در شهر كوچك ما چنان شور و التهابي برپا بود كه احتمالاً در تاريخ آن سابقه نداشت. روزها سپري مي‌شد و بالاخره يك روز عصر كه همگي در مسجد وَلوال جمع بوديم و با بيم و اميد اخبار حوادث را دنبال مي‌كرديم، شنيديم كه تهران خيلي شلوغ شده و اوضاع متشنج است، ساختمان راديو و تلويزيون را انقلابيون تصرف كردند و شنيديم كه حكومت نظامي نقض شد و... آن لحظه‌ها عصر روز یکشنبه 22 بهمن 1357 بود و شميم پيروزي انقلاب همه ايران را فرا گرفته بود. فردا روزي جديد، نظامي جديد و نظمي جديد در آستانه شكل‌گيري بود.

حالا ديگر انقلابيون دست بالا را داشتند و مخالفان انقلاب كمتر در محافل و مجامع عمومي فعال بودند. بحث و گفت‌وگوهاي سياسي روز به روز رونق و رواجي مضاعف گرفت و به تدريج جبهه مخالفان و موافقان انقلاب كه تا ديروز عرصه مجادلات سياسي در كلاردشت و در تمام ايران بود، مي‌رفت كه جاي خود را به مجادلات و رقابت‌هايي جديد بدهد كه در دو سوي آن طيف‌هاي متفاوتي از انقلابيون قرار داشتند.

روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات و آيندگان كه به كلاردشت مي‌رسيد، هر روز خبرها و تصويرهاي انقلاب را به اين خطه مي‌آورد. روزنامه‌ها پر از عكس‌هايي بود كه شايد ديدن آنها براي نوجواناني چون من حتي زيان‌آور بود. عكس صحنه‌هاي تير باران و اجساد تيرباران شده سران و مقامات رژيم سابق، صحنه‌ها و صفحه‌هايي كه هر روز تكرار مي‌شد و البته اين خاصيت اجتناب‌ناپذير انقلاب است. بعدها فهميدم كه انقلاب كشور ما نسبت به بسياري از انقلاب‌هاي قرن بيستم حتي كم‌هزينه‌تر و كم‌خسارت‌تر بود.

در هر حال انقلابي كه براي ما نوجوانان سال 1357 شور و هيجان و التهاب و بالاخره تعطيلي بي‌سابقه آورده بود، به ثمر نشست و ما هفته بعد از 22 بهمن همچون همه دانش‌آموزان ايران به مدرسه برگشتيم. حالا در و ديوار دبيرستان ما پر از تصاوير رهبران و شخصيت‌هاي انقلابي و نيز تصاوير مبارزان و شهداي سال‌هاي دور و دراز مبارزه بود. شعارها و آيات و احاديث از هر نوعي به چشم مي‌‌خورد و ياد دارم كه مشخصاً در نخستين كلاس درس پس از پيروزي انقلاب كه كلاس درس جغرافيا بود، تمام چهار ديوار كلاس پر از عكس مراجع و روحانيون و مبارزان و چريك‌ها و شهدا... بود و آقاي سيدحسن كاشي‌زاده دبير جغرافيا وقتي اين همه را ديد تعجب كرد و از بچه‌ها خواست كه از اين پس اين همه تصوير و شعار در كلاس نباشد و همان فضاها و ديوارهاي حياط مدرسه و بيرون از آن براي تبليغات سياسي و انقلابي كافي است.

 

ادامه دارد...

خواندن 498 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
کد: 1073