هفته گذشته وقوع یک فقره آتشسوزی در مرکز شهر کلاردشت از سحرگاه ۱۱ آذر ۱۴۰۲ آغاز و پس از ۲ ساعت زبانه کشیدن و در کام فروبردن سه باب دفتر تجاری، نهایتا به خاکستر نشست.
صحنههای دلهرهآوری که از این حریق ثبت شده، به روشنی نمایان کنندهی فقر تجهیزات و ضعف تخصص در مهار شعلههایی است که احتمال دارد در زمان و مکانی نا معلوم در کمین جان و مال هر یک از شهروندان کلاردشت باشد.
حال سوال اینجاست؛
مدیران شهری، که در اقصی نقاط کشور لقب پایتخت ویلاسازی ایران را به آن میدهند(البته پر بیراه هم نمیگویند)، درآمد حاصل از این همه ساخت را کجا هزینه کردهاند که این شهر ۷۰ سال پس از تاسیس فقط یک ایستگاه آتشنشانی آن هم با آن وضعیت و با آن تجهیزات نیمبند دارد؟
اعضای شورای شهری ،که شش دوره از مردم رای اعتماد گرفتهاند؛ در تمام این سالها چه پیگیریهایی برای توسعه خدمات ایمنی در این شهر کردهاند؟ [اگر بوده، کارنامه ارائه بدهند.گزارش بدهند.]
همه آقایانی که آمدند و افتخار شهردارِ کلاردشتِ پرآوازه بودن را نصیب خود کردند، آیا نمیدانستند که آتشنشانی مهمترین واحد سازمانی یک شهرداریست، نه فقط تبعیدگاهی برای نیروهای مغضوب؟! [که اگر میدانستند حتما با این وضعیت شبها خوابشان نمیبرد.]
و اما یک نکته برای آگاهی مردم: شاید ما و شما گاهگاهی ضعف تجهیزات آتشنشانی کلاردشت را ببینیم، اما نیروهای آتشنشانی کلاردشت هر روز با این واقعیت وحشتناک دست و پنجه نرم میکنند، و با این وجود به دل حادثه میزنند.
نیروهایی که حتی بعید است همهشان به عنوان آتشنشان در استخدام شهرداری باشند و از مزایای نیروهای عملیاتی آتشنشانی بهرهمند باشند.
و در آخر : این آتش که به ظاهر فقط به چند ساختمان آسیب زد و به مالکان آنها خسارت وارد آورد، در باطن اما؛
زبانه کشیدن هشداری بود برای همه مردم و مسئولان شهر و البته شهرستان کلاردشت که همیشه، همه چیز با بی خیالی طی کردن و عکسهای یادگاری گرفتن ختم به خیر نمیشود.
و البته دوباره شعلهور شدن این حسرت که چرا شهرداری کلاردشت با این همه مجوز که برای ساخت و ساز به دیگران داده، یک ساختمان مجهز و آبرومند برای ایستگاه آتشنشانی خود نساخته است؟!!!
ظاهراً کلاردشت از داخل ما را کشته و از بیرون دیگران را...
۱۵ آذر ١۴٠٢
محمد شاه بهرامی