دیر زمانی است که بارانی ام! (در رثای محمد علی بهمنی)

دوشنبه, 12 شهریور 1403 ساعت 20:47 نوشته شده توسط  دکتر صلاح الدین هرسنی اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم


دکتر صلاح الدین هرسنی
نویسنده و روزنامه نگار حوزه افکار عمومی

*دیر زمانی است که بارانی ام!*

(در رثای محمد علی بهمنی)

دوشنبه خنک و نیمه ابری کلاردشت، ۱۴۰۳/۶/۱۲

در آغازین دقایق یعنی 55 دقیقه روز شنبه 10 شهریور به واسطه خروجی برخی از خبر گزاری ها متوجه شدم که (محمد علی بهمنی) شاعر غزل سرای نامی و مشهور میهن ما، در پی سکته مغزی و وخامت شرایط جسمانی در سن 82 سالگی در تهران در گذشت.

در ابتدا بر خود وظیفه می دانم که این ضایعه و مصیبت عظماء را به خانواده ورجاوند بهمنی به ویژه همسر گرامی اش سرکار خانم (صدیقه نیر قره گوزلو) و فرزندانش (بهمن، آیه، واژه، ترانک، ساده، غزل) دلارامی پیش کش و برای همگی صبر جمیل آرزو و سپس امیدوارم که به مدد دادار پاک و بی همتا، جایگاه آن شاعر احساس و عاطفه ها، در سپنتا مینو باشد.

محمد علی بهمنی در میان شاعران معاصر ایران به ویژه در سنت غزل سرایی، شاعری بی همتا بوده است. از منظر سبک شناسی، سنت شاعری او را باید در ادامه سنت (نیما) ارزیابی کرد. بنابراین او را باید شاعر نیمایی دانست که به رغم بر هم زدن افاعیل عروضی، وفادار و پایبند به موسیقی و قافیه بوده است. خود او در نیمایی بودن سبک شاعرانگی اش اینگونه گفته است که: جسمم غزل است امّا روحم همه نیمایی است/ در آینه تلفیق این چهره تماشایی است!!

جانمایه شعر او را می توان در مضامینی چون احساس و عوالم انسانی،عاطفه و بیش از همه در عشق تبویب و مفصل بندی کرد.

از محمد علی بهمنی دفتر اشعاری منتشر شده که بیانگر کارنامه شاعر و دادگی اش به میراث گرانسنگ زبان و ادبیات فارسی به ویژه سنت ادبی معاصر است.

دلدادگی و صیرورت شاعرانگی او در نشر مجموعه هایی چون: باغ لال 1350) و (در بی‌وزنی ۱۳۵۱) و (عامیانه‌ها ۱۳۵۵) و (گیسو، کلاه، کفتر ۱۳۵۶) و (گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود ۱۳۶۹) و (غزل ها 1377) و (شاعر شنیدنی است 1377) و (عشق است ۱۳۷۸) و (نیستان ۱۳۷۹) و (کاسه آب دیوژن، امانم بده ۱۳۸۰) و (این خانه واژه‌های نسوزی دارد ۱۳۸۲) و (من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم ۱۳۸۸) و (غزل زندگی کنیم ۱۳۹۲)، بازتاب و انعکاس یافته است.

او به واسطه نشر این دفاتر شعری و عمق نفوذش شاعرانگی اش بر اذهان و دل مردم فرهنگ دوست ایران و همچنین به عنوان برترین غزل سرای معاصر ایران، مفتخر به دریافت (تندیس خورشید مهر) در سال 1378 گردید. همین شهره و قبولی او در شاعرانگی موجب برگزاری نکوداشت او در ششمین کنگره سراسری شعر و داستان جوان در بندرعباس به سال 1383 گردید.

از افتخارات وزین و گرانسک محمد علی بهمنی آن است که بیشتر سروده هایش مورد استفاده اهالی موسیقی در سنت ترانه سرایی گردید. در این ارتباط خوانندگان فراوانی چه در ژانر پاپ و چه در ژانر سنتی، از اشعار او به مثابه ترانه توانستند سبک و لحن موسیقار خود را به واسطه سرورده های بهمنی بیاراند و مزین نمایند.

در این ارتباط، بارها و به کرات سرورده های بهمنی مایه فخر سنت موسیقایی خوانندگانی چون: (عماد رام فقید) و (حبیب محبیان فقید) و (ناصر عبدالهی فقید) و (علیرضا قربانی) و برخی از دیگر از خوانندگان پاپ شده است.

زیباترین و در عین حال مهمترین فراز و سکانس زندگی بهمنی در عرصه شاعرانگی را باید در ماجرای استفاده (حبیب محبیان) در استفاده از شعر (خرچنگ های مردابی) در خواندن ترانه ای به همین عنوان و سپس سُرایش شعر ( با همه ی بی سر و سامانی ام) بررسی کرد.

در ماجرای استفاده از شعر (خرچنگ مردابی) مسئله آن بود که (حبیب) به جهت آنکه ترانه اش از ریتم خارج نشود، خود را مجبور به اضافه کردن یک (را) به اصل ترانه کرد و چون به شاعر ترانه یعنی محمد علی بهمنی برای ادای پوزش و معذرت در این دستگاری دسترسی نداشت، این آهنگ به صورت دستکاری خوانده شد. واکنش محمد علی بهمنی به واسطه این دستکاری نه اعتراض و پرخاش، بلکه همراه با تسامح و تساهل و روا داری بود. تساهلی که به نظر می رسد متاثر از رفتار دکتر (محمدرضا شفیعی کدکنی) در ماجرای دستکاری شعری از ایشان در خواندن ترانه (کوچ بنفشه ها) از سوی (فرهاد مهراد) بوده است. برای دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی آن گوهر تاج عرصه ادبیات و خداوندگار شعر و ادب، به جهت آموزش و ترویج فرهنگ تساهل و تسامح برای همگنان، آرزوی سلامتی و بهترین ها را دارم و آنکه: دیر زیاد آن بزرگوار خداوند.

در سُرایش شعر (با همه ی بی سر و سامانی ام) بر این باورم که این شعر یکی از تاثیرگذارترین، زیبا ترین شعر محمد علی بهمنی در عرصه غزل سرایی است.

به واقع این شعر به میزانی وزین، سلیس، روان، واقعی، جذاب و همه پسند است که اگر بهمنی دست به همه انتشار دفاتر شعری اش نمی زد، همین یک غزل برای شهره و قبولی اش در عرصه شاعرانگی کافی و سندی آشکار بر مقبولیت و مشروعیتش بود.

از منظر سنت (امپرسیونیسم) یا دریافتگری، این شعر کمک بزرگی به (روانشناختی عشاق) در عوالم عاشقی کرده است. به واقع می توان گفت که جانمایه این شعر به عشاق کمک کرده است که چگونه احساسات بغض گرفته، محزون،دربند و محبوس شده در فراخنای دل را بر یکدیگر برهنه و بازگو کنند. آنجا که می گوید:

خوب ترین حادثه می دانم ات/ خوب ترین حادثه می دانی ام؟

و یا آنجاکه گفته است:

حرف بزن ابر مرا باز کن/ دیر زمانی است که بارانی ام!!

ها... به کجا می کشی ام خوب من؟/ ها... نکشانی به پشیمانی ام!!

به واقع، این غزل این ظرفیت را دارد که از عمق احساسات عاشق و معشوق و از سِر سُویدای دلشان رمزگشایی کند و از (آنیما) و (آنیموس) عشاق پرده بر دارد.

بعد از منتشر شدن درگذشت محمد علی بهمنی، بسیاری از رسانه ها بعد از اعلام تاثر و تالم خود، بر بزرگی و جایگاه رفیع بهمنی صحه و از اثر گذاری او در شاعرانگی سخن ها به میان آورده اند.

اگر چه چنین سنتی نیکوست اما این سنت به مثابه (نوشداور پس از مرگ سهراب) کمکی به بازسازی و ترمیم فرهنگ نکوداشت بزرگان و مفاخر کشورمان نمی کند. به عبارت دیگر، این دست از رفتار ها، حق مطلب را در بزرگی مفاخر ادا نمی کند. و پرسش این است که چرا نباید این سخن های وزین،گرامیداشت ها و همچنین نکو داشت ها در زمان حیات مفاخر و بزرگان این سر زمین، ادا و حق بزرگی اشان ادا شود؟ چرا فرهنگ (مرده ستایی) نباید جای خود را به (زنده ستایی) دهد؟

به نظر می رسد که حتی (زود) هم برای بزرگ و نکو داشت این دست از مفاخر در زمان حیاتشان خیلی (دیر) است.

در حال حاضر و نظر به لزوم پایان دادن آنهمه ندامت و حسرت های تکراری از بزرگداشت مفاخر در زمان حیاتشان، حرکت فرخنده، زیبنده و امیدوارکننده ای از سوی وزیر علوم دولت نو پای دکتر پزشکیان یعنی از طرف دکتر (حسین سیمایی صراف) تحت عنوان (لزوم بزرگداشت از مفاخر در زمان حیات) آغاز شده و اولین فاز این حرکت با دیدار با دکتر محمد رضا شفیعی کنی در منزل ایشان رقم خورده است و امید است که چنین سنتی در طول عمر هر دولتی جاودانه و سر انجام به سنت پایدار بدل گردد.

البته لزوم چنین حرکتی در گذشته نه چندان دور و مشخصا در آذر ماه 1387 از سوی استاد مسلم و بی بدیل عرصه موسیقی یعنی استاد (انوشیروان روحانی) در فرهنگ سرای نیاوران هشدار و تذکر داده شده بود و آن عزیز و گرامی با لحنی صمیمی، صادق و باور پذیر قویا اظهار کرده بود که: چه خوب است که از اهل هنر و مفاخر کشور در زمان حیاتش تجلیل نشود نه بعد از مرگش.!! اما گویی آن هشدار جدی گرفته نشد.

البته امیدوارم که همه شریفان و اهالی فرهنگ و هنر و مفاخر کشورمان در کمال صحت و سلامتی بمانند و بپایند و بزیوَند و ما شاهد تکرار حسرت ها و رفتار های گذشته نباشیم.

خواندن 64 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
کد: 1203