درس و کار و کودکی
همه ماجرای ما البته تفریح و تفرّج نبود. يكي دو هفته بعد از تعطيلي مدارس در اواخر خرداد ماه كمكم فصل درو بود. پا به پاي خانواده بايد در مزارع جو و گندم كار ميكرديم. من هم در حد خود كار ميكردم و باري از دوش والدين و خواهران و برادرانم بر ميداشتم. براي يك محصل 12 و 13 ساله به چرا (مرز) بردن هر روزه اسب در مراتع شيبدار ازو و هر روز عصر به دنبال گاو و گوساله رفتن و مسافتي بين 5 تا 10 كيلومتر (رفت و برگشت) را در كوهپايهها و تپههاي اطراف «وَلوال» طي كردن، قوت و مهارتي ميخواهد كه آن سالها در هر كودك و نوجوان كلاردشتي بياندكي ضعف يافت ميشد. من نيز در شمار يكي از آنها بودم؛ چابك و سرزنده، فراز و نشيب كوهها و درههاي پرپيچ و خم را طي ميكرديم و شامگاهان خسته و عرق كرده به خانه بر ميگشتيم. شب هنگام مشق مينوشتيم، درس روز بعد را هم ميخوانديم و آنگاه ميخوابيديم تا روزي ديگر و صبح و شامي ديگر.
همکلاسی های من در دبستان خاقانی
از همكلاسيهاي آن سالها، از پايه اول تا پنجم ابتدايي در دبستان خاقاني حسنكيف اين اسامي در خاطرم مانده: آقایان: حسين مهراني، مجيد معصومي، كامران (كامبيز) معصومي، گلمحمد طاهري، يحيي پورحيدري، فريدون پورحيدري، حامد اِزوجي، غلامرضا پورصالحي، رحمت سليمانپور، شيرزاد آهنگریان، عليگل سليمانپور، سيروس عسگريان، وليالله سليمانپور، داريوش (بهرام) اِزوجي، حسينعلي سليمانپور، سيداسدالله ميرمعصومي، بهزاد سامري، سيدعقيل ميرچراغي، علاءنور عليجاني، نادر اِزوجي، محسن اميني، سعيد هرسني، سيروس طاهري، سيدعقيل نگهداريان، عزتالله باقريان، نعمتالله باقريان، بابا نصراللّهي، شهريار عسگريان، بهزاد سليمانپور، فرهاد معصومي، سيدفرهاد ميرفخرايي، سيدفرشاد ميرفخرايي، سيدمعروف نوراشرفالدین، حميد معصومي، محمدعلي قنبري، نعمتالله شهيدي، پنجعلي اِزوجي، جانعلي (مطهر) منتظري، رضاعلی ملکپور، هوشمند اِزوجي، خداداد عبادي، قنبرعلي شرج، منصور عسگريان، نجيبالله آهنگران، ايوب آهنگران، حجتالله بيگلریان، سیدقهار نوراشرفالدین، سیدابانصر نوراشرفالدین و روانبخش اِزوجي.
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب " روزگار من" نوشته علی ملک پور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با شماره استاندارد بین المللی کتاب( شابک: ۲-۹۴-۸۵۸۱-۹۶۴-۹۷۸ ) انتشارات کارآفرینان ( تهران)