همیشه نگران فرهنگ بودیم که چرا مقوله ای به این مهمی، سهم شایسته ای از بودجه مملکت ندارد؛
غصه می خوردیم برای فرهنگ که مگر چه کم از مثلا عمران و اقتصاد دارد؟
اما حالا که یکی دو سالی است باب شده پس از ارائه ی لایحه بودجه توسط دولت به مجلس؛ سهم دستگاه های مختلف از جمله دستگاه ها و نهادهای فرهنگی از پول فروش نفت در رسانه ها منتشر می شود، تازه فهمیدیم که ای دل غافل آنگونه هم که فکر می کردیم نبود و از قضا نامِ فرهنگ، نانِ چربی را به ارث می برد،که البته تنها خرده هایش به سفره فرهنگ می رسند!!!
بیچاره پیاده نظام های لشگر فرهنگ که در فرجام هر کارزار، بی نصیب از غنائم، مجبورند دل را فقط به عشقی خوش کنند که می گویند به فرهنگ دارند، حال آنکه روی میز لُژ نشینان فرهنگی این صورتحساب های میلیاردی است که خودنمایی می کند!!!
فکرش را بکنید؛ فقط به وب سایت یکی از این نهادها ،که از قضا در جذب مخاطب هم موفق نبوده و در گمنامی به سر می برد، سالانه بیش از 50میلیارد تومان بودجه اختصاص داده می شود! و در مقابل اما سایت های پرمخاطب محلی ،که خودجوش پای فرهنگ ایستاده اند و مرغ عزا و عروسی هستند، باید جان بکنند تا سرپا بمانند!!!
دیگر نباید نگران فرهنگ بود؛
از یک طرف باید نگران مدیران و نهادهای فرهنگی بود که این همه پول را چطور خرج می کنند که خروجی کارشان کم ترین اثر را در سطح جامعه دارد؛ این هم مهارتی می خواهد.
از طرف دیگر هم باید نگران فعالان مستقل فرهنگی بود که به بهانه عشق به فرهنگ از جان خود مایه می گذارند تا بلکه پیکر بی رمق فرهنگ را به حرکت در آورند،غافل از اینکه سر خود را گول می زنند؛ عشق کیلویی چند وقتی ناز یک طرفه باشد.
دیگر نباید نگران فرهنگ بود؛ عشقی که نازش یک طرفه باشد عشق نیست.
مهدی معصومی
فعال فرهنگی و رسانه ای
توضیح: تصویر استفاده شده برای این مطلب طرحی است متعلق به استاد محسن نوری نجفی- این طرح پیش تر به صورت مستقل طراحی شده است.