"طبیعت گردی جزئی از فرهنگ گردشگری سلامت است. کلاردشت به لحاظ برخورداری از شرایط خاص و منحصر به فرد اقلیمی می تواند قطب گردشگری سلامت کشور باشد و لذا بایستی در حفظ محیط زیست ،طبیعت و اکوسیستم این منطقه دقت بیشتری به خرج داد."
این ها جملاتی بودند که در دیداری با دکتر محمد پناهی، دبیر شورای راهبری گردشگری سلامت کشور، از زبان او شنیدم.
و اما توجه ویژه گردشگران و طبیعت دوستان داخلی و خارجی به کلاردشت که علاوه بر حضور مسافران فصلی سالانه هزاران هزار طبیعت گرد را به میان جنگل ها،بلندای قله ها،پهنای مراتع و... می کشاند،دلایل محکمی بر ادعای فوق هستند.
از جنبه ای دیگر جاذبه های طبیعی مناطقی همچون کلاردشت،که از ظرفیت های بالقوه کشور در جذب گردشگر محسوب می شوند، در واقع سرمایه هایی ملی در حیطه صنعت گردشگری می باشند. صنعتی که به عنوان یکی از درآمدزاترین صنایع پس از صنعت نفت از جایگاهی ویژه در چارچوب اقتصاد مقاومتی و درون زا ساختن اقتصاد کشور برخوردار است. بنابراین اگر که توسعه صنعت گردشگری به صورت خاص و درون زا ساختن اقتصاد مقاومتی به صورت عام، یک موضوع ملی است، پس صیانت از این سرمایه های ملی(جاذبه های طبیعی) نیز وظیفه ای عمومی است؛
مسئول و غیر مسئول ، فعالان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای ،سیاسیون ومذهبیون و خلاصه همه و همه؛
آنجا که تصمیم می گیریم ، آنجا که تریبونی در اختیار داریم، آنجا که قلم می زنیم، آنجا که سرمایه گذاری می کنیم ، آنجا که توان واکنش داریم و آنجا که...
باید به این درک مشترک برسیم که این مسأله، مسأله ی همه ماست.
اگر ابراز نگرانی ها از وضعیت معیشت مردم و اقتصاد مملکت، شعارهای جلسه ای و لقلقه زبان ها و قُرقُرهای شب نشینی هایمان نیست پس حفظ محیط زیست و جاذبه های طبیعی مسأله ما هستند.
اگر درد نان و غصه ی بیکاری جوانان مان را داریم پس باید بدانیم هر راهی که تا به امروز رفتیم و به گمان مان اشتغال زائیدیم به خطا بود و در خوش خوشان مقطعی شغل های کاذب و ترجیح دادن منافع شخصی بر منافع عام، در حقیقت "اشتغال زدایی" کردیم و بسیاری از منابع تضمین شده درآمدی و فرصت های پایدار کسب و کارهایمان را با دست خودمان از بین بردیم!
اگر مسأله ما موضوع اقتصاد و اشتغال است، پس لازم است که بدانیم درآمد حاصل از ورود هر گردشگر خارجی به کشور برابر با فروش 20 بشکه نفت است. همچنین به ازای هر 6 گردشگر خارجی یک شغل و به ازای هر 25 گردشگر داخلی نیز یک شغل ایجاد می شود. یعنی به ازای هر 100 هزار گردشگر داخلی 4هزار شغل و به ازای هر 10 هزار گردشگر خارجی بیش از 1500 شغل ایجاد خواهد شد!
حالا سوال این است که با وجود بیش از 7هزار اقامتگاه دوم و ده ها هزار گردشگر داخلی و خارجی(اعم از کوهنوردان اروپایی و آمریکایی و گردشگران عرب ) ما چه روش هایی را برای تولید شغل و کسب درآمد انتخاب کرده ایم و خواهیم کرد؟
کلاهمان را قاضی کنیم و از خودمان بپرسیم که آیا اگر به جای کارخانه شن و ماسه در تنگه ی پر از اکسیژن تیرکاگلی و یا به جای شهرک های خصوصی در مرتع مازیچال و منطقه کوهستانی ونداربن شهرک های سلامت با استانداردهای بومگردی احداث می کردیم، با چه میزان اشتغالزایی مواجه بودیم؟ آن هم بدون آنکه این همه خسارات غیر قابل جبران را به طبیعتی که آن را از آیندگان به امانت داریم، وارد آورده باشیم!
اگر به جای تجاوز به حریم و بستر رودخانه حفاظت شده سردآبرود و تغییر کاربری آن به کانال فاضلاب و شوتینگ زباله، در طول مسیر دوطرف آن جاده های سلامت و پس از ساماندهی بستر رودخانه در داخل آن قایقرانی و ده ها طرح گردشگری دیگر را اجرا می کردیم، امروز نه تنها شاهد آسیب های ناشی از طغیان گاه به گاه رودخانه نبودیم بلکه هزاران هزار گردشگر را جذب و صدها شغل ایجاد کرده بودیم.
خلاصه اینکه از همان ده ها هزار رأس گاو و گوسفندهای مشغول چرا در مراتع، چشم اندازهای بی نظیر علفزارهای واقع شده در ارتفاعات،هکتارها جنگل هیرکانی،بیش از 40 قله با ارتفاع بیش از 4 هزار متر از سطح دریا گرفته تا به قول مرحوم فریدون مشیری نرمای مه و ترنم باران و نوای آب کلاردشت، جاذبه ها و مزیت های مطلقی هستند که حتی تماشای شان نیز هزاران گردشگر از کیلومترها آن سو تر به اینجا می کشاند و شغل ایجاد می کند. و امروز که ما دست روی دست گذاشته و شاهد از بین رفتن مزیت های رقابتی خود در جذب گردشگر هستیم، رقبای داخلی و خارجی اما بیکار ننشسته اند، و اگر قرار است که بیش از این عقب نمانیم وتهدید ها را به فرصت تبدیل کنیم باید این جاذبه ها ابتدا حفظ و سپس به بهترین شکل و در کوتاه ترین زمان ممکن به بهره برداری برسند. البته این میسر نخواهد شد مگر اینکه از یک سو این موضوع به مطالبه ای عمومی بین مردم بدل گردد و دیگر اینکه روزمرّگی از حوزه های اجرایی و تصمیم سازی کلاردشت رخت بربندد.
محمد شاه بهرامی